دفاع وپیروزی گروه ها و کشورهای کوچکتر درمقابل قدرت های بزرگ

دفاع وپیروزی گروه ها و کشورهای کوچکتر درمقابل قدرت های بزرگ

دفاع وپیروزی گروه ها و کشورهای کوچکتر درمقابل قدرت های بزرگ

تحقیق درباره دفاع وپیروزی گروه ها و کشورهای کوچکتر درمقابل قدرت های بزرگ

تاریخ نشان دهندهٔ نمونه های فراوانی از ناکامیهای قدرتهای بزرگ در صحنه نبرد جنگهای نامتقارن است:

نمونه های موجود:

جنگ اسرائیل و آمریکا ضد لبنان در سال 2006 معروف به جنگ ژوئیه و جنگ دوم لبنان از 12 ژوئیه 2006 (22تیر 1385) میان ارتش رژیم صهیونیستی و نیروهای حزب‌الله لبنان آغاز شد که دامنه آن شمال سرزمین‌های اشغالی و سراسر لبنان را در برگرفت و با قطعنامه 1701 شورای امنیت در 14 اوت 2006 (24 مرداد 1385) به پایان رسید.

با وجود اینکه این شکست‌ها از آمادگی نداشتن ارتش صهیونیستی برای ورود به جنگ حکایت داشت اما ایهود اولمرت نخست وزیر رژیم صهیونیستی به دستور آمریکا دستور حمله همه جانبه را به لبنان آغاز کرد.

…..

این در حالی بود که این رژیم در جنگ 6 روزه سال 1967 با ارتش چند کشور عربی شامل مصر، سوریه‌ و اردن، فقط 16 کشته داده بود

“برای چچنی ها، احتمال پیروزی نظامی مستقیم وجود نداشت، بنابراین هدف آنها وارد آوردن بالاترین خسارات ممکن به مردم روسیه و حفظ انگیزه خود برای ادامه جنگ بود. چچنی ها از استراتژی نامتقارن استفاده کردند تا از نبرد مستقیم و باز با نیروی هوایی، توپخانه و زرهی روسیه دوری کنند. آنها سعی داشتند تا با ایجاد جنگ پیاده نظام، در جنگ خود با روس ها تعادل ایجاد کنند. چچنی ها بارها درگیری با روسها را به نزدیکی مناطق شهری می کشاندند که در آنجا پیاده نظامهای روسی به آسانی به قتل می رسیدند.”

نیروهای روسی

که در ۳۱ دسامبر سال ۱۹۹۴ به گروزنی حمله کردند، از لحاظ کمّی و تکنولوژیکی نسبت به مدافعان چچنی برتر بودند. شاید تصور شکست ناپذیری نظامی روسها که ناشی از این برتری بود، باعث سردرگمی آنها در برابر کمینهای ضدزرهی نیروهای چچنی شد. به طور تقریبی، روسها از ۲۳۰ تانک، ۴۵۴ نفربر زرهی و ۳۸۸ قبضه توپ استفاده کردند در حالی که چچنی ها دارای ۵۰ تانک، ۱۰۰ نفر بر زرهی و ۶۰ قبضه توپ بودند. با وجود برخورداری روسیه از سیستمهای تسلیحاتی برتر، آنها هیچ گاه نتوانستند که چچنی ها را در موقعیت نامطلوب قرار دهند.

رومیان در جنگل توتبرگ، بریتانیاییها در انقلاب آمریکا، فرانسوی ها در جنگ شبه جزیره کره و جنگ هندوچین و الجزایر، آمریکاییها در ویتنام و سومالی و روسها در افغانستان و چچن. نمونه های اشاره شده در یک سطح نیستند و روشن ساختن این مسأله اهمیت دارد که انقلاب آمریکا، جنگ شبه جزیره کره و جنگ ویتنام نمونه های ناکامی قدرتهای بزرگ از پیروزی در برابر استراتژیهایی می باشند که ترکیبی از شیوه های متقارن و نامتقارن بوده است.

با این حال،

در مورد ناکامی قدرتهای بزرگ در جنگهای کوچک باید به دو نکته اشاره کرد. نخست آن که؛ قدرتهای بزرگ، لزوماً در این جنگها شکست نمی خورند، بلکه در پیروزی ناکام می مانند. در واقع؛ آنها غالباً به پیروزیهای تاکتیکی در میدان نبرد دست پیدا می کنند. با این حال، در نبود تهدید برای بقا، ناکامی قدرتهای بزرگ در رسیدن سریع و قاطع به اهداف استراتژیک خود، باعث می شود که پشتیبانی و حمایت داخلی را از دست بدهند. دوم آن که؛ قدرتهای ضعیف تر باید از لحاظ استراتژیکی آنقدر دقیق عمل کنند تا بتوانند از مواجهه متقارن با قدرتهای بزرگ در جنگهای متعارف دوری کنند.

منبع: منابع عمومی اینترنت، masterdoc.ir


تهیه و تنظیم مهرماه 98

مطالب مرتبط